روزگار ، روزگار آدم هاست. آدم های رنگین و متفاوت گاه زیبا و گاه سیاه
برخی بسیار مهربان و برخی دیگر سخت سنگدل.
اما زندگی بی آنها مشکل است، اگر حتی برخی از آنها یا حتی آنانی که ناخوش اند ، نبودند ، همیشه این قلب خالی بود
قلب ، دل ، چه واژه هایی ، گاهی ، لحظه ای از بودنشان ، داشتنشان غافل میشویم ،
ما برخی از همان آدم های رنگین را بسیار دوست میدارییم،
و میگوییم که در قلبمان جای دارند،
قلب به آن کوچکی ، جایی به این بزرگی
قلب به این کوچکی من چگونه خدای به آن بزرگی را در خود جای داده است؟و مادری مثال فرشته و پدری نظیر کوه، کوه به آن عظیمی را چگونه در بالین خود در آغوش کشیده؟ من خانواده ای دارم به وسعت آسمان و دوستانی دارم چون دریای بیکران که قلب من، از همه این ها در برابر سرما محافظت میکند، حتی برخی هارا درخود جای داده که من فقط یاری و مهربانیشان را به یاد دارم ، اسمی از آنان نمیدانم قلب کوچکم ،به من پاکی و مهربانی را میاموزد ، جای خالی عظیم بسیار دارد ، اما برخی از آن آدم های رنگین همان هایی که ستم کردند ، قلب خورد کردند و ظلم کردند ، گرچه بسیار حقیرند اما جای نمیگیرند
نباید بگیرند ، قلب من با پاکی زیبا شده و اگر ستمی درآن دیده شود ، با آب گلآلود هیچ تفاوتی نخواهد داشت
به یاد دارم آن کودکی را که در سوز زمستان، سگ ها وگربه ها و پرنده های بی پروایی که از گرسنگی ، آه نداشتند را سیر کرد ، میدانم که همان پرندها چقدر دعایش کردند شاید با پرواز یا با خواندن اما این دعا بسیار زیبا بود و حتی اکنون آن کودکی که فقط چهره اش را درذهن خویش به تصویر نگاه داشتم هم در قلبم جای دارد
اما امان از آن آدم های رنگینی که ستم و حسد و زیاده خواهی شان ، آنان را ازما دور میکند
قلب پاک ، زلال است ، تا زمانی که آدمهای نیک اخلاق و زیبا درآن جای گیرند ، نه زمانی که پر شود از کسانی که ستم بسیار کردند
نیکتا ناصر
داسنها و متنهای نویسنده ی ۱۲ ساله نیکتا ناصر زیبا ,رنگین منبع
درباره این سایت